دستمزد به کار خانگی شاید تعرض به کارمزدی باشد،
اما به نظام کارمزدی نیست !
رفیق ناصر پایدار مقاله مرا در باب نقد« دستمزد به کار خانگی» به نقد کشیده است . عنوان مقاله او این است «لغو کارخانگی بدون تعرض به کار مزدی ممکن نیست». چگونگی تعرضش را در این رابطه پی می گیرم.
من در استدلال خود گفته بودم«خواست دستمزد اما در راستای رهایی زنان از وظیفه کارخانگی قرار ندارد ورابطه اش با اهداف استراتژیک جنبش زنان همسو نیست . زیرا زنان را دستکم از چهارچوب خانه خارج نمی کند. میزانی از استقلال مالی واهمیت اجتماعی حتما در پی دستمزد حاصل میشود اما بهیچوجه با موقعیت اجتماعی حاصل از آزادی انتخاب شغل وکار در اجتماع قابل مقایسه نیست. کارخانگی مانعی اساسی برای حضور در اجتماع و تحولات آن و ورطه ای برای پرتاب زنان بیکار است .لذا نخستین قدم موثر، معافیت زنان از کار خانگی است. » و درجای دیگر مقاله گفته بودم «من تا آنجا که منیژه کارخانگی را کار حساب میکند ودولت را مسئول پرداخت هزینه های آن می داند ، کاملا با او موافق هستم اما در مورد پرداخت بصورت دستمزد با او موافق نیستم زیرا همانطور که گفتم زنان را از چهارچوب خانه خارج نمی کند»
ناصربرای اینکه زنان را بر علیه کارمزدی بشوراند ابتدا ودر گام نخست، طالب دستمزد به زنان خانه دارمیشود.او می نویسد:
«پافشاری بر روی پرداخت مزد در قبال کارخانگی اولایک سلاح بسیار موثر و شاید موثر ترین سلاح در مجبور ساختن بورژوازی و دولت این طبقه به پایان دادن ، یا لااقل محدود ساختن بیش و بیشتر کارخانگی به نفع حضور هرچه گسترده زنان در عرصه های مختلف کار خارج از خانه است و ثانیا تمرکز مبارزه طبقه کارگر بر روی این محور کفه توازن قوا را به جهات گوناگون به صورت بسیار تعیین کننده ای به نفع جنبش کارگری و علیه نظام سرمایه داری سنگین می سازد» (تاکید از من)
همانطور که می بینید ،این همه ادعای ناصر برای«تعرض به کار مزدی»است . تمام پیش فرض های این تز بر این دلیل استوار است که هزینه پرداخت دستمزد از هزینه امکانات رفاهی بیشتر است ودولت در مقابل این هزینه ، خواسته های رفاهی را بر خواهد گزید. اولا چگونه؟ ثانیا این تز صحت ندارد وتازه اگر میداشت مبنای خودرا بر مبارزه طبقاتی یا« تعرض» به نظام کار مزدی استوار نکرده بود . یعنی تحولات اجتماعی را به تحولات درونی سرمایه گره میزند نه مبارزه علیه سرمایه.
اقتصاد سرمایه داری بعنوان مثال معتقد است که با رشد تولید ناخالص ملی و یا رشد سرمایه گزاری میزان اشتغال زنان بالا می رود.یا با کاهش مزد واقعی، زنان بیشتر به کار خواهند پرداخت وو.... ومنظور خودرا از اشتغال زنان به این پیش فرض ها گره می زند. ناصرهم افزایش هزینه ها را پیش فرض اجبارسرمایه برای « حضور هرچه گسترده زنان در عرصه های مختلف کار خارج از خانه » می داندونه بالعکس.یعنی هجوم مبارزه برای رهایی از کارخانگی بطور مستقیم عامل تحول در جامعه نیست، بلکه نخست هزینه را بالا می بریم تا سپس سرمایه زنان را از خانه خارج کند.اینست مفهوم« تعرض به کار مزدی» از دیدگاه ناصر. همانطور که “سودآوری” سرمایه پایه اتخاذ تصمیمات راست در جنبش کارگریست افزایش هزینه های سرمایه در اینجا پایه تصمیم قرار می گیرد نه ملزومات زندگی کارگری وزنان. زنان حالا باید صبر کنند تا سرمایه تحمیل هزینه ها را هضم کند وسپس تصمیم بگیرد که آنها را از خانه خارج کند یا نه!!!.ناصر در این معنا « رويکردی راديکال و بسيار سرمايه ستيز» و «شلیک به قلب تپنده سرمایه» می بیند. با این حساب سوسیال دموکراسی سالهاست که به این کارمهم مشغول است وبه کار مزدی « تعرض» می کند و این دخالتگری در سیستم توزیع ارزش اضافی حتی افق "سوسیالسیم" را برایش می گشاید .وو........
من در مقاله قبلی خود بروشنی گفته ام که هزینه کار خانگی را در شرایط کنونی دولت باید بپردازد اما نه در شکل دستمزد به کارخانگی . ناصر بدون توجه به این مطالبه،کلی زحمت کشیده است تا به من ثابت کند که این هزینه را باید بدولت تحمیل کرد .آنچه من نقد کردم شکل پرداخت آن بصورت دستمزد به کار خانگی است . دلیلم هم تحکیم خانه نشینی زنان بود .گفتم زنان باید از کار خانگی معاف شوند تا بتوانند برابر شوند. اگر نه تمام شعارها برعلیه تبعیض جنسی علیرغم اهمیتشان اگر حتی به کتاب قانون راه یابند اسیر دندان موشها خواهند شد و ورق پاره ای بیش نخواهند بود .
آلترناتیو ناصر سوای آدرس غلطی که برای تحول اجتماعی می دهد نه تنها مستقیما خواهان برداشتن وظایف کارخانگی از دوش زنان نیست بلکه حتی آنها را که خارج از خانه کار می کنند به خانه خواهد کشاند.
اگر نخواهیم در خلاء ودر دنیای مفروضات سخن بگوئیم و با نقشه های معصومانه در «لابیرنت سرمایه» گم شویم ، باید از سرمایه حی و حاضر وتمایلات آن پرده برداشته ونقد سرمایه فی الحال را مبنا قرار دهیم .ضرورت اداره سرمایه فی الحال در خانه احمدی نژاد را هم کوبیده است.او زیر فشار مبارزه زنان که بزعم من بخشی از مبارزه طبقاتی علیه سرمایه فی الحال است، بهمراه مشاورانش در امور زنان به تقلا افتاده تا خانواده « بخوان کارخانگی» را از تیررس «دشمن» حفاظت کند. هدف آنها اولا قبول کار خانگی بعنوان کاری با ارزش مادی و ثانیا تقبل هزینه های آن به نحوی است که خانواده آسیب نبیند . چاره جویی های آنها اما در محدوده تقویت خانه نشینی زنان است. طبیب زاده مشاور احمدی نژاد در امور زنان و خانواده می گوید«بنابراين لازم است از طريق راه حلهاي حقوقي و ايجاد قوانين جديد براي كار زنان خانه دار ارزش اقتصادي مطابق نظرات اسلام قائل شد اجرت المثل و محاسبه مادي ارزش كار خانگي زنان در هنگام طلاق و فوت همسر و ايجاد صندوق بيمه زنان خانه دار از جمله اين موارد مي تواند باشد». او می افزاید« كه اعتقاد بر آنست كه زنان خانه دار در ازاي انجام فعاليت هاي خانگي و مديريت در منزل لازم است از آينده اجتماعي و اقتصادي امني برخوردار گردند و براي فعاليت هاي آنان ارزشگذاري مادي و معنوي صورت گيرد.» (تاکید ازمن).
اوضمن نگرانی برای از هم پاشی خانواده در اثر تامین اقتصادی زنان با تمام قوا تلاش میکند تا وظایف خانواده را از آسیب برهاند ووظایف «مادری و همسرداری » رابر سر لوحه وظایف زنان بنشاند. احمدی نژاد می گوید«: برخي به اشتباه تصور ميكنند كه با برهم خوردن نظم مادري و كانون خانواده، اقتصاد متحول خواهد شد در حالي كه اقتصاد خانواده پايه اقتصاد جامعه است و مديريت اقتصاد خانواده نيز بر عهده مادر است.». او« فعاليت همزمان برخي بانوان در خارج از خانه و همچنين مديريت خانواده را بسيار سخت و طاقت فرسا دانست و گفت: در دولت تصميم گرفتيم كه كار موظف بانوان متاهل و داراي فرزند در ادارات را كاهش دهيم و كار در محيط خانواده آنها در نظر گرفته شوند»
آنها به اشکال مختلف مجبور اند هزینه کنند تا زنان خانه بمانند و برخلاف ناصراصلا معتقد نیستندکه پرداخت مزد به زنان هزینه اش بیشتر از تعبیه امکانات رفاهی است زیرا امکانات رفاهی کل جامعه را در بر می گیرد. محمد خضری از نظریه پردازان حکومتی در این باره می گوید «شواهد آماري نشان مي دهند كه فروپاشي خانواده در كشورهاي توسعه يافته اي چون آمريكا، آلمان، فرانسه، انگلستان و سوئد منجر به افزايش هزينههاي رفاهي آنها شده است؛ در سال 1996: مخارج تأمين اجتماعي، مخارج رفاهي، بهداشتي و مخارج خانواده در آمريكا 1216 ميليارد دلار، در فرانسه 345 ميليارد دلار، در انگلستان 258 ميليارد دلار و در آلمان 266 ميليارد دلار بوده است. اين ارقام بزرگتر از بدهيهاي خارجي هر كشور كمتر توسعه يافتهاي هستند؛ مخارج تأمين اجتماعي آمريكا در سال 1996 تقريباً هفت برابر بدهيهاي برزيل (بزرگترين بدهكار جهان) و بيست درصد بزرگتر از توليد ناخالص داخلي برزيل بوده است» محمد خضری در حمایت از کار خانگی و خانواده از هزینه ها آغاز می کند، ضمن آنکه خواستار محاسبه کار خانگی بعنوان کار است اما طالب ادامه آن وتحکیم آن از هر طریق ممکن است. این خواسته کل حکومت سرمایه داری ایران در حال حاضریعنی کسانی است که اشتغال زنان را جنان به عقب راندند(حدود 8%) که پس از سی سال هنوز به میزان قبل ازقیام(حدود 13%) نرسیده است .امروزاین ها در مقابل فشار توده ای زنان حاضر شده اند به شرط خانه نشینی زنان ، سر کیسه را کمی شل کنند. چون زور در این رابطه دیگر کاری از پیش نمی برد. در این رابطه سوال مهم اینست که: این فشار اجتماعی ، بسوی تثبیت کارخانگی بر عهده زنان کانالیزه میشود یا بسوی رها شدن از حصار کارخانگی ؟! این پیشنهاد ها به تثبیت کارخانگی بر عهده زنان کمک میکندو ضد لغو کارخانگی است.
ناصر بدون هیج استدلالی نظر مرا دایر بر ایجاد امکانات اجتماعی و رفاهی و تامین نظارت توده های ذیربط بر جریان امور در این عرصه ها، ایجاد شغل و برداشتن وظایف از دوش خانواده که درراستای استراتژی رهایی زنان و محو کارخانگی و تبعیض جنسی است "بسیار راست" ارزیابی کرده است.
یکی از کابوس های فرد کمونیست آنست که به« زبان دشمن» یعنی وضع موجود سخن گفته باشد.یا بعبارت دیگر « راست » بسوی دشمن رفته باشد . این البته مرعوب کننده است، خاصه که « بسیار راست» باشی ، اما قانع کننده نیست زیرا دلائل کافی برای این مدعا ارائه نمی کند. با پرداختن به این مسئله ما کاملا از مبحث اصلی دور و بدفاعی کسل کننده از خود مجبور می شویم . یکی از عللی که «مبارزه ایدئولوژیک» در چپ ایران در حدی نازل و رغبت کش تنزل یافته ، همین گریزگاهها از بحث اصلی است که در مقالات تعبیه می شوند . به این دام نباید افتاد . امروزه نقل و نبات بحث ها چنین کلماتی است، تا جائیکه نه تنها آن کلمات ، بلکه کل مبحث زیر سایه آنها جدی گرفته نمی شود. اما ناصر در کل مقاله سعی کرده در حد توانش منصف باشد.اگرچه این توان آنقدر محدود است که بلافاصله پس از تردیدی کوتاه، مرا عجالتا در قوطی انقلاب دموکراتیک حبس می کند . من این ادعای ناصر را وارد ملاحظات خود نمی کنم .این مثل روز روشن است که ادعاهای ناصر ،چون زاویه دیداش|"لغو کار مزدی» است اتوماتیک رادیکال و سرمایه ستیز نمی شوند. ما باید قادر باشیم مکانیسم های سرمایه ستیزی عملکرد وشعار روزانه خود را مستقل از باورهایمان هم نشان دهیم . ناصر اما باورها را نقطه عزیمت و مکانیسمی درخود بحساب می آورد وبه این نیت های خیراکتفا می کند بدون آنکه تلاش کند رادیکالیسم هر حرکتی را درخود آن حرکت هم پی بگیرد و نشان دهد .
بطور خلاصه همانطور که گفتم بحث اصلی آن بود که دستمزد به کار خانگی در راستای رهایی از کار خانگی قرار ندارد . ناصر می توانست دلائلی بیاورد که ربط دستمزد به رهایی زنان را نشان دهد . اما او کمتر به این کار وبیشتر به نقد«شالوده های نظری» من پرداخته است . او مثلا جنبش مستقل زنان را شالوده نظری من قلمداد کرده و آنرا نقد می کند در حالیکه من از تشکل مستقل یاد کرده ام ونه جنبش مستقل . اینها با هم خیلی فرق دارد. تجربه نشان داده است که جنبش زنان یا دانشجویی یا هر جنبش اجتماعی دیگری بلافاصله از زاویه طبقات مختلف به موضوع کار خود می پردازند و حول منافع طبقات مختلف تجزیه می شوند. این مسئله همین امروز دارد در جلوی چشم ما اتفاق می افتد . پس چگونه می توان از جنبش مستقل به معنای طبقاتی سخن گفت. اما مسئله زنان و جنبش زنان برای رفع تبعیض و لغو کارخانگی را مسئله کارگران و دولت کارگری میدانم. اگر قبول کنیم که حل معضلات اجتماعی بعهده طبقه کارگر است ودر آلترناتیو گارگری زن رها می شود، آنوقت باید نقش زنان را در این رابطه توضیح دهیم . درغیر اینصورت از لغو کار مزدی منظورمان لغو نظام مبتنی بر کار مزدی نیست وزنان را تا وقتی مزد نمی گیرند در بر نمیگیرد.
جنبش های اجتماعی عرصه های مختلف یک مبارزه واحدند .ناصر عرصه های مختلف یک مبارزه واحد را نمی بیند یا اگر می بیند جدی نمی گیرد. دلیل می آورم ، او وقتی به عرصه مبارزه زنان نزدیک می شود مانع مهم رشد وتکامل آنها یعنی کارخانگی را فعلا دور می زند . او مبارزه برای لغو کارخانگی و نقش مخرب آن در زندگی زنان را عملا جدی نمی گیرد . وپیش بینی می کند که زنان «اگر 600 هزارتومان حقوق بگیرندتمامی این کارها را رها خواهند ساخت» . یعنی این پول را برای خرید خدماتی مثل رستوران و مهد کودک خرج خواهند کرد.!! (پس مهد کودک و.و.. رایگان برای کی است) چنین یقینی بی پایه است وتوجیه عدم امکانات رفاهی وتسهیل بازگشت زنان تا همان حد هم که خارج از خانه کار می کنند به خانه خواهد بود.
در انترناسیونال اول که مورد توجه ناصر است ، لاسالیست ها وطرفداران کارزنان در خانه و خانواده با حق کار ومزد برابربا مردان مخالفت میکردند حتی در آمریکا به مبارزه زنان برای کسب حق رای بی اعتنا بودند ومی گفتند«مسئله باصطلاح زنان همراه با مسئله کارگران حل خواهد شد»( تاریخ سه انترناسیونال) شورای عمومی انترناسیونال پیش نویس بیانیه ای را ارایه داد که چنین بود: ”ما گرایش صنعت مدرن را دایر بر کشاندن کودکان و افراد جوان از هر دو جنس، به درون نیروی کار تولید اجتماعی، گرایشی مترقی، کامل و مجاز تلقی می کنیم، هر چند شیوه تحقق آن، تحت حاکمیت سرمایه، نفرت انگیز و محکوم است.“ حرف شورای عمومی معنایی جز این نداشت که به عقب نباید برگشت وراه آینده را از هم امروز باید باز شناخت . ومسیر خودرا باید روشن کرد. آیا لاسالیست ها می توانستند به پشتوانه شعار« اضمحلال کارمزدی » که وردزبانشان بود، ایده خودرا برای خانه نشینی زنان رادیکال فرض کنند؟!!
من بطور خلاصه آنچه از شرکت در این بحث مورد نظر داشتم روشن شدن ابعاد شعار «دستمزد به کار خانگی » بود. اما ناصر بحث را به «شالوده های نظری» من کشانده است . ساختمان فکری یا« دستگاه نظری» که برای من ترسیم می کند اولا درست نیست ، ثانیا خارج از تمایلات من یا ناصر بحث یک عملکرد اجتماعی مطرح است . سرنوشت این عملکرد از سرگذشت من وناصر برای خواننده این مطالب بمراتب با اهمیت تر است . من چه راست باشم چه چپ در عملکرد واقعی دستمزد به کار خانگی تاثیری نخواهد داشت. پس کماکان بحث تا آنجا برای من اهمیت اجتماعی دارد که به این موضوع می پردازد. اما چون از من سوالاتی شده بطور خلاصه وبرای حرمت پرسشگر، به آنها جواب میدهم . کدام نیرو یا طبقه اچتماعی وقدرت سیاسی حقوق پیران و زنان و کودکان و.....را پایمال می کند؟ چواب : سرمایه بعنوان یک رابطه اجتماعی مبتنی بر سلطه و استثمار. سوال: پس جنبش مستقل زنان چکار می خواهد بکند؟ چنبش زنان برای رفع تبعیض جنسی نمی تواند مستقل از منافع طبقاتی باشد و بهمین خاطراز همان ابتدا حول منفعت طبقاتی تجزیه می شود . اما مسئله زن در جامعه پی جوی پاسخ معینی است که با قدرت سیاسی معینی گره خورده است واین قدرت سیاسی قدرت کارگری است. مکانیسم های این همبستگی را باید شناخت وطرح مسئله کار خانگی یکی از این مکانیسم هاست . با این درک ، من از رابطه جنبشها سخن گفته ام. هرچه صف بندی طبقاتی کامل تر شود، عرصه های مختلف یک جنبش واحد عیان تر می شود . یعنی ربط این جنبش ها به مبارزه کارگران انکشاف می یابد ونه ایجاد می شود تا محتاج «اتوریته طبقه کارگر بر بورژوازی باشد یا انقلاب دموکراتیک را نتیجه دهد»، چنانکه ناصر گمانه زنی کرده است. من در همین مقاله مابازائی جز سوسیالیسم برای جامعه تصور نکرده ام . ناصر اما میتوانست چیزی را که به صراحت گفته ام نقد کند .
من از تشکل مستقل ونه جنبش مستقل سخن گفته ام. تشکل مستقل از دید من تشکلی خود سامان، خودگردان و حول منفعت یا آلترناتیو کارگری در عرصه معین است . درعرصه مبارزه زنان ، لغو کار خانگی و اجتماعی کردن آن و رفع تبعیض جنسی ، آلترناتیو کارگری در جنبش زنان محسوب می شود.
نکته مهم اینست که تنوع در عرصه های مختلف مبارزه علیه سرمایه ،از یکسو و وجود گرایشات متعدد با سبک کارها وتبیین های متفاوت از پروسه مبارزه در جنبش کارگری، اجبارا تشکل های متنوعی را به عرصه می آورد. مثلا تشکل مستقل زنان خانه دار با افق اجتماعی کردن کار خانگی و رفع تبعیض جنسی که مستقیما امر جنبش کارگری است. یا تشکل هایی از نوع حزبی که ازدرون جنبش کارگری حول تبیین های مختلف از منفعت کارگری برعلیه سرمایه شکل می گیرند ووو ... همه از طبیعت دورانی از تکامل مبارزه طبقاتی برخواسته ودر پروسه نه بشکل خودبخودی بلکه با تلاش غیر مکانیکی ودرجریان مبارزه به میزان زیادی ترکیب می شوند یا فاصله ای طبقاتی می گیرند.
درک ناصر از طی این پر وسه همگرایی با من کاملا متفاوت است . او با نقد احزاب تا کنونی تئوری یک تشکیلات را ارائه می دهد . من طرفدار حکومت حزبی یا اینکه حزب حکومت را بگیرد بعد به طبقه بدهد نیستم .اما گرایشات درونی طبقه کارگر بر علیه سرمایه، باید بتوانند متشکل شوند و ضمن آنکه برای آلترناتیو ها وتبیین های خود از منفعت کارگری برعلیه سرمایه مبارزه می کنند، در مبارزات روزمره همکاری کنند. ناصر اما در همراهی و هدف واحد ، تنوع عرصه های مختلف را نمی بیند ، همانطور که در تنوعات عرصه های مختلف هدف واحد را نمی بیند. درک ناصر از یکپارچگی وقطعه قطعه نشدن طبقه بدرجه زیادی مکانیکی است و جمعیت را در شکل قیام و قعودی حج وار تصویر می کند .همین باعث می شود که وحدت عرصه های مختلف یک مبارزه واحد را تنها در شکل جمعیتی به خط شده وهمتشکیلاتی و ساده شده در یکی دوشعار کلی بجامی آورد.
او به نحوی اغراق آمیز وشورانگیز و تهییجی چنان از مطالبات اصلاحی خود بعنوان شلیک به قلب سرمایه وشریانهای آن سخن می گوید که از جهات نظری نگران کننده است. مهد کودک ، مهدکودک است وایضا حقوق بیکاری وو... همه اصلاحاتی ضروری بر وضع موجودند. با عناوینی مثل سرمایه ستیز و رادیکال، ماهیتشان تغییری نمی کند . ضد سرمایه بودن راتا حد ممکن نباید به شکلی رازآلود وغیرقابل رویت ترسیم نمود وبه امیال و نیت ها ی عینیت نیافته حواله کرد .ناصر نیت خیرش را گواه ضد سرمایه بودن شعار های اصلاحی اش قرار می دهد و آنرا پیش فروش می کند. اطلاق ضد سرمایه به مطالبات اصلاحی خود، صرفا به اعتبار زاویه دید وآنهم با چنین زبانی اغراق آمیز، توهم زا و مضر است. متاسفانه منشور مطالبات پایه این رفقا هم اگرچه نه بزبان حماسی ناصر، اما به نحوی این نگاه را حمل می کند . یقینا آرمان این رفقا با ارزش است اما نباید ماهیت اصلاحی برنامه وشعار ها را به اعتبار آن از کارگران پنهان کرد.
کارگران باید بدانند که منشور پایه ای بخودی خود، هیچ تکانی به نظام کار مزدی نمی دهد بلکه اصلاحاتی است در وضع موجود، با هر اسمی که روی آن بگذاریم ،ماهیتش تغییر نمی کند . پنهان کردن این واقعیت یا غلو در اهمیت آنها به هر شکل، کار اصلاح طلبان است . منشور بدرستی می گوید که این سطح عمومی مطالبات کارگری ودر این مقطع از تکامل آنست. من مطئنم که توازن قوای طبقاتی عامل مهمی است . استراتژی خود را در پیشروندگی و گسترش توازن قوا نشان می دهد . یعنی برای تغییر توازن قوا برنامه دارد. برای این پیشرفت و گسترش در توازن قوا به نفع طبقه کارگر حتما تدارکاتی مقدماتی در باب سازمان و نظر و آمادگی لازم می آید . نشان دادن اینکه چگونه این مطالبات سکوی پرش قرار گیرند، مقوله ای عینی است .
سازمانیابی پیشرفته تر و خواسته های بالاتر و.... بالاخره از همه مهمتر تغییر توازن قوا وآمادگی بیشتربرای تعرض به سرمایه ، بمثابه یک رابطه اجتماعی ، فاکتور های عینی برای پیشرفت مبارزه ضد سرمایه داریست. اما در منشور برای تعریف ماهیت ضد سرمایه مطالبات ، هیچ دلیلی جز نیت ها آورده نمی شود . نیت ها راهم تقلیل داده و «زاویه دید» کارگران را نسبت به مطالبات اصلاحی چنین تعریف می کند« نفس طرح هرگونه مطالبه اعم از پایه ای و غیرپایه ای به معنای آن است که کارگران از سرمایه داران طلبکارند. طلب کارگران از سرمایه داران از بابت هیچ چیز نیست مگر از بابت کاراضافی ای که برای سرمایه داران کرده اند اما در ازای آن هیچ چیز نگرفته اند. بنابراین، کارگران با طرح مطالبات خود درواقع به سرمایه داران و دولت آن ها می گویند که آنان باید این مطالبات را از محل همین کار پرداخت نشده برآورده کنند. تاکید از من» گویا که« محل» دیگری هم قابل تصور است !!!
این واقعیت که تعرض کارگران به سرمایه هدفش نابودی نظام کار مزدی است ( یعنی دستیابی به رهایی ، رفع ازخودبیگانگی ، اجتماعی کردن کارخانگی و......در یک کلام برانداختن نظم مبتنی بر کار مزدی) برجسته نشده، بلکه سیستم توزیع ارزش اضافی به چالش گرفته می شود و هدف کارگران وصول طلب از سرمایه تلقی می گردد و نه «هیچ چیز » دیگر .(مقایسه کنید با عرصه کار سوسیال دموکراسی) . احساسات ناصر مثل « فشردن حلقوم سرمایه ، شلیک به قلب تپنده سرمایه و شریانهای آن» و..... تاثیری بر ماهیت این نگاه نمی گذارند. کارگران از سرمایه طلب کارند اما نه صرفا دستمزد کامل خودرا بلکه رابطه اجتماعی دیگر را و خودرا، خود را که هر روز همراه با نیروی کار به سرمایه می فروشند ، زندگی خود را ، حاکمیت بر سرنوشت خودرا و دریک کلام دنیای نوینی را طلب کارند که سرمایه آنرا به جهنم تبدیل کرده است. همه سرو کار آنها با میزان دستمزد نیست، بلکه با نظام کار مزدی است. اگر قرار است نیت ها گفته شوند چرا آنطور که هستند گفته نشوند.
سعید سهرابی 0710 2008
1ـ مطالب در رابطه با احمدی نژاد و طبیب زاده . محمد خضری درسایت مرکز امورزنان و خانواده ریاست حمهوری موجود است