عملیات تروریستی در لندن و بر خورد رسانه ها

 

 

                                                                                                           رحیم عابدین زاده

azad@mail15.com

2005-07-20

 

در روزپنجشنبه هفتم ماه یولی 2005  با حمله انتحاری تروریستی در چندین نقطه مترو و یک اتوبوس در لندن تعداد زیادی کشته و زخمی شدند. قبل ازهر چیز این اقدام تروریستی توسط هر گروه و دسته ای و با هر نییتی که انجام گرفته باشد محکوم است.اما برخورد و عکس العمل رهبران دول غربی بخصوص تونی بلیر و جورج بوش و همچنین شرکتهای رسانه ای به این عمل تروریستی قابل تعمق است.  لحظه ای بعد از پخش اخبار این عملیات تونی بلیر از یکطرف و جرج بوش از طرف دیگر سعی نمودند که این اقدام را جنگ بین دو فرهنگ قلمداد نمایند. تونی بلیرنخست وزیر انگلستان در اولین عکس العمل خود نسبت به این اقدام تروریستی می گوید: "انها، این اقدام تروریستی را بدلیل تنفرشان نسبت به شیوه زندگی و ارزشهای ما، انجام دادند".  و متعاقبا سران دول غرب با چهرای به ظاهر غمناک در صفحه تلویزون ها ظاهر شده ضمن محکوم نمودن این اقدام تروریستی به نحوی نظرات بلیر -بوش را تکرار نمودند.  رسانه ها مثل همیشه تا انجا که امکان داشتند حرفهای این رهبران را بدون هیچ گونه علامت سوال و تحلیل مخابره کرده و سعی در طفره رفتن از علت اصلی این اقدام تروریستی نمودند. انها نهایت سعی خود را کردند و می کنند که این اقدام تروریستی را جدا از اعمال تروریستی این دول چه از نوع  اقتصادی و چه  نظامی بر علیه مردم فقیر جهان قلمداد نمایند.  سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیستی که همه چیز را فدای سودهای کلان سرمایه داران کرده و موجب تلاشی ساختارهای سیاسی اجتماعی کشورهای فقیر از یک طرف و ایجاد لشکر عظیم بیکاران، فحشا، گرسنگی، بی خانمانی و دربدری از طرف دیگرشده اند،و این خود نوعی ازاقدامات تروریستی است که کشورهای به اصطلاح دمکراتیک و طرفدار حقوق انسان ها  بر علیه کشورها و مردمان فقیر انجام میدهند. و دقیقا در همین راستاست که جنبه دیگر اقدامات تروریستی همانا حمله نظامی یا به بیان دیگر استفاده از نیروی زور برای از میان بردن هر گونه مزاحمت و مقاومت برعلیه چپاول هر چه بیشتر سرمایه در کشورهای جهان سوم است معنی پیدا می کند. توماس فریدمن مقاله نویس روزنامه نیویورک تایمز و طرفدار پر و پا قرص نئو لیبرالیسم و یکی از مخالفان سرسخت حرکتهای مردمی و سوسیال فوروم  بر علیه سیستم سرمایه و گلوبالیزاسیون در کتاب خود تحت عنوان " لکسوس و درخت زیتون" (1) رابطه بین اقتصاد نئو لیبرالی و ارتش را به طور خیلی اشکار و بی پرده چنین ترسیم می کند: " دستهای پنهان بازار بدون مشتهای پنهان به هیچ وجه کارایی نخواهد داشت" او ادامه می دهد: " امکان پیشرفت مک دونالد بدون مک دونل داگلاس (سازنده جنگده بمب افکن های اف 15- از من)  غیر ممکن است.  و پیشرفت سیستم های کامپیوتری در سلیکان ولی (2) بدون وجود مشتهای پنهان،یعنی ارتش، نیروی هوایی و دریایی امریکا که باعث ارامش جهانی می شود امکان پذیر نخواهد بود".  ولی هم بلیر هم بوش و تمامی رهبران دول غربی  و رسانه های غربی ،رله کنندگان نظرات انها سعی در وارونه جلوه دادن واقعیت درانظار مردم نموده و سعی می کنند که اقدامات تروریستی که توسط این دول به عناوین مختلف صورت می گیرد را پشت هزاران لایه پنهان نموده و در این راستا رسانه ها هم مثل همیشه گفته ها و نظرات انها را بدون هیچ گونه علامت سوالی بعنوان حقیقت موجود مخابره می کنند و این چنین اقدامات تروریستی را بعنوان جنگ بین دو فرهنگ و دو ارزش به مردم جهان حقنه می کنند.

این روزها همه این دول و رسانه ها اعمال تروریستی گروه القاعده، فرزند خلف امریکا، انگلیس و اسراییل را محکوم کرده ولی از اعمال تروریستی دولتی امریکا و انگلیس در افغانستان و عراق و اسراییل در فلسطین حرفی بمیان نمی اورند. این ها حتی حاضر نیستند که به مردم جهان بگویند که این گروه تروریستی ساخته و پرداخته سازمان های مخفی همین کشورهاست.  از سال 1991 تا بحال مردم عراق توسط هواپیماهای جنگی امریکا – انگلیس تقریبا همه روزه بمب باران شده و هزاران تن بمب اتمی با مواد رادیو اکتیو(3) بر سر مردم بی دفاع عراق ریخته شده است که تا امروزمنجر به نابودی هزاران انسان بی دفاع شده است . انها  12 سال تحریم اقتصادی که منجر به کشته شدن حدود نیم میلیون از مردم بی گناه عراق شد، را بر مردم این کشور تحمیل کردند. اعمال تروریستی این ها  بعد از اشغال نظامی سال 2003 تا به امروز همچنان ادامه داشته و دارد. این ها شهر فلوجه را با خاک یکسان کرده و هزاران نفر از مردم این شهر را قلع و قمع کردند و تا به امروز حتی یکی از رسانه های غربی تصویری از این خرابی ها را به مردم جهان مخابره نکرده که هیچ بلکه به عناوین مختلف سعی در توجیح این جنایات هم کرده اند (4)، شهرهای نجف ، کربلا و دیگر مناطق عراق را بمب باران کرده اند که علاوه برکشته شدن هزاران نفر، باعث از بین رفتن تمامی ساختارهای بنیادین جامعه شده است. دهها هزار عراقی در بدترین شرایط درزندانهای مخوف صدامی و زندانهای جدید التاسیس تحت بدترین شکنجه ها توسط استادان شکنجه از سازمان سیا گرفته تا موساد بسر می برند. زندگی مردم افغانستان زیر نظر امریکا از وضعیت مردم عراق هم فاجعه امیزتر است. ایا جورج بوش و تونی بلیر و همدستان انها که این جنایات را دریوگسلاوی، عراق و افغانستان افریدند ذره ای ارزش برای حقوق انسانها قایل هستند؟  ولی تونی بلیر و جورج بوش برای سرپوش گذاشتن روی این اعمال تروریستی و جنایت امیزخود، سعی می کنند که اقدام تروریستی اخیر را جنگ بین دو فرهنگ،  دو ارزش و دو شیوه زندگی، برعلیه همه چیزهای خوب و ارزشمند یک فرهنگ ازاد و دمکراتیک که خود انها نماینده ان هستند جلوه دهند. براستی مگر ارزشهای مورد نظر بلیر و بوش جنگ طلب چیزی جدا از ارزشهای القاعده است. یکی انسانهای بی گناه را بخاطر خدا کشته و دیگری انها را به خاطر ارامش برای سرمایه قربانی می کند پس ارزشهای انها در واقع دو روی یک سکه است. تونی بلیر سعی کرده و می کند که از روی دست استاد خود، جورج بوش، رونویسی کرده و این حمله تروریستی را جنگ بر علیه ارزشهایی که ایشان طرفدارش است قلمداد نماید که در واقع همان جنگ خیر بر علیه شر، خوبی بر علیه زشتی است که جورج بوش پسر در تمام مدت بعد از 11 سپتامبرو در مواقع مختلف برای پیشبرد مقاصد جنگ طلبانه خود، بیان کرده است، که بنوبه خود زمینه ساز جنگ و حمله های اینده به دیگر کشورهای فقیر و بی دفاع تحت عنوان واهی جنگ بر علیه تروریسم، می باشد.  در این راستا هم چه دیگر سران دول غربی از نخست وزیر سوید گرفته تا صدراعظم المان و چه شرکتهای رسانه ای با اینان همداستان بوده و حرفها و نظرات انها را بدون هیچ کم و کاستی رله می کنند.جالب این جاست که بوش و بلیراین خدایگان دروغ، همزمان ادعا می کنند که دنیا بدون وجود حکومت صدام امن تر شده است و جالب تر ازین سکوت معنی دار شرکتهای رسانه ای در برابر این ادعای پوچ است. و همزمان بوش و بلیرادعا می کنند که عراق مرکز تروریسم جهانی است البته از بیان این که خود عامل اصلی بوجود اوردن ان بوده اند طفره رفته و در این رابطه هم رسانه ها بزرگترین کمک را به انها می کنند. و گر نه چگونه ممکن است که از طرفی ادعا کنند که دنیا امن تر شده و از طرف دیگر بدون هیچ گونه سوالی مدعی شوند که حملات تروریستی که  صورت می گیرد جنگ دو فرهنگ بوده  و همزمان معتقد باشند که حملات تروریستی در بالی، اسپانیا و لندن هیچ ارتباطی با حمله و اشغال نظامی انها به عراق، افغانستان نداشته باشد و خبرنگاران حاضر در مصاحبه های مطبوعاتی از ان جایی که منافع اربابان انها ایجاب می کند یا این ادعاها را زیر علامت سوال نمی برند و اگر هم در معدود مواردی این کار توسط افرادی صورت می گیرد با هزار و یک اما و اگر و با خالی نمودن محتوای سوال پخش و یا گزارش می شود، انهم تازه در صورتی که از صافی های خبری انها گذشته شده باشند.

 چند نمونه از برخورد رسانه ها به این عمل تروریستی را مثال می آورم.  روزنامه گاردین درمقاله ای تحت عنوان "در مقابله با خطر"  در روز 8 ماه یولی چنین می نویسد: "شهروندان لندنی همانند پیشی نیان خود در برابر  وحشتهای گذشته با صبر و ارامش و شجاعت  با این عمل شنیع و شیطانی بدون هیچ گونه تحریکی برخورد نمودند........ در پایان، همان طوری که بوش و بلیر بیان نمودند، این تقابل وجنگ بین ارزش هاست. " جالب توجه است که گاردین در زمان حمله تروریستی در اسپانیا و بعد از اعلام نتیجه انتخابات در تلریخ 15 مارس 2004 چنین می نویسد: " تعداد زیادی از رای دهندگان از حزب عوام (5) را به خاطر عصبانیت از موارد زیرین تنبیه نمودند: اولا بخاطر پشتیبانی از اشغال عراق، اسپانیا را در معرض حمله مسلمانان تندرو قرار داد، دوما بخاطر..... ." این است  یک بام و دو هوا در تحلیل گاردین در مورد دو عمل تروریستی مشابه.  شرکتهای رسانه ای نه فقط بازگو کننده بی چون و چرای نظرات دولتی بوده بلکه حملات ناجوانمردانه ای  به هر کس و مقامی  که قصد افشای این نظرات را داشت نمودند. بعنوان مثال حملات ایشان به جورج گالووی (6) نماینده پارلمان انگلستان و یکی از اعضای سابق حزب کار انگلستان که بخاطر مواضع ضد جنگش از این حزب اخراج شد. ایشان حزبی جدید تاسیس نمود و در انتخابات اخیر با اختلاف زیادی رقیب خود از حزب کار را شکست داد. او  درمورد این عمل تروریستی اظهار نمود که این عمل تروریستی نتیجه همکاری تونی بلیر با بوش برای اشغال عراق بوده است و اینها قربانیان این سیاست نادرست هستند (نقل به معنی). متعاقب این گفته ها تقریبا تمامی رسانه های انگلستان به نحوی به اقای جورج گالووی بخاطر این گفتار حمله کرده او را حتی وطن فروش شماره یک انگلستان خواندند. نگاهی هر چند اجمالی به عکس العمل بعضی از این رسانه ها بیاندازیم. جورج پسکو واتسون در مقاله ای تحت عنوان " گالووی بیمار می گوید نخست وزیر را بخاطر این عمل باید سرزنش کرد" در سن (7) در تاریخ 8 یولی 2005 می نویسد: "دیشب جورج گالووی بعد از سرزنش کردن نخست وزیر بخاطرعمل تروریستی بمب گذاری ثابت نمود که وطن فروش درجه 1 انگلستان است". کریستفر هیچن در مقاله ای تحت عنوان " 7 یولی جنگ در انگلستان: ما نمی توانیم تسلیم شویم" در تاریخ 8 یولی در مرور(8) می نویسد: " چگونه ممکن است کسی این اندازه احمق و نابکار باشد؟ چگونه ممکن است کسی بلندگوی تبلیغلتی یک عده دیوانه ادم کش شود؟" این موضع گیری ها خود دلیل روشنی بر پوچ بودن ادعای بی طرفی رسانه ها است. اعمال و برخوردهای شرکتهای رسانه ای درباره وقایع و اتفاقات درموارد مختلف نشان داده و می دهد که اینها نقشی جز خدمتگزاری سرمایه ندارند و در این راستا حاضرند تا هر اندازه که ممکن است به پیش روند چرا که این ها خود به بخشی از این سیستم تبدیل شده اند و پر واضع است که کارد دسته خود را نخواهد برید.      

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

The Lexus and the Olive Tree-1

 Silicon Valley –2

 مرگ تدریجی-3

             http://www.hasteh.com/views/r_views/depleted_uranium.pdf

 کشتار مردم فلوجه و نقش شرکتهای رسانه ای-4

http://www.hasteh.com/views/r_views/Media_and_Fallujah.htm

  Popular Party –5

  Georg Galloway -6

The Sun –7

The Mirror -8