بيانيه هسته اقليت به مناسبت هشت مارس:

 

جنبش زنان و استراتژی ها

آزادی زنان و مبارز هطبقاتی

 

فرارسيدن ٨مارس روز جهانی همبستگی با مبارزه زنان را به همه انسان های آزاد منش و برابری خواه تبريک ميگوئيم. سی سال پيش زنان با حضوری قدرتمند و با شور وشوقی عظیم در کوچه و خيابان، در کارخانه و اداره در مدرسه ودانشگاه و در اعتصابات عمومی چندين ماهه و برای يک زندگی بهتر در انقلاب ضد سلطنتی که به سرنگونی حکومت شاه منجرشد، شرکت کردند. فرآيند مشارکت زنان در انقلاب چنان برجسته بود که نقطه عطفی در جنبش زنان محسوب می شود.در فقدان يک بديل سوسياليستی و آزادی خواه که سامانه های سلطه طبقاتی و جنسيتی را در هم بکوبد،جمهوری اسلامی که عقب افتاده ترين گروه های سياسی- اجتماعی را نمايندگی ميکرد، هدايت دولت سرمايه را بدست گرفت و با ادغام دين و دولت، رژيمی سرکوب گر وماهيتا ضد زن قدرت را بدست گرفت. زنان مبارز ايران از نخستين کنش گرانی بودند که بر عليه اين نابهنگام تاريخی بپاخاستند. بااين همه شوک ناشی ازکارکردهای يک رژيم زن ستيز، همانند تازيانه ای بر پيکرجنبش زنان فرودآمد که باسرکوب، کشتار، زندان و تبعيد،همراه بود.

پس از سال ها سرکوب و کشتار وتبعيد، اکنون يک دهه است که جنبش زنان درايران با خودويژگی های معينی دوباره سربلند کرده است. خودويژگی هايی که علاوه بر مقاومت زنان در برابر رژيم، ناش از تحولات و پي آمدهای مادی، سياسی،اقتصادی واجتماعی است که قطب بندی های طبقاتی در ميان زنان را فزاينده تر کرده و به گروه هایی که به زیر مجموعه طبقات فرودست رانده می شوند،افزوده است. زنان سرپرست خانواده،زنان تحصيل کرده که مداوما به زير مجموعه زنان کارگر رانده می شوند، تن فروشی درابعاد حيرت آور وتغيير الگوهای آن در ميان زنان شهری،خانگی شدن کارمزدی و... تنها نمونه هایی هستند از قطبی شدن فزاینده جایگاه طبقاتی در میان گروه های مختلف زنان. اين عوامل بر ساختار جنسيتی والگوهای گذشته آن، تاثيرگذاشته و برخواسته ها ومطالبات و زمينه های مادی رابطه بين جنبش طبقه کارگر و جنبش زنان،بيش ازگذشته افزوده است.

از نظر آرایش سياسی ويژگی اين دوره جنبش زنان در سطح عام،برآمد استراتژی ها و صف آرايی متفاوت و گاها متضاد- اما سيال و شکننده - که همراه با نوسانات کنترل سياسی و ساختار حکومتی از يکسو و نيازهای اجتماعی جنبش زنان از سوی ديگر، دچار جابجايی وتحول مي شود.اگر چه برآمد جنبش زنان دراين دوره بخاطر کارکردهای حکومت با قوانين و مناسبات مادون ارتجاعی اش به ويژگی های عام و خواسته های شکننده آن دامن زده و هنوز هم می زند. اما جنبش زنان همانند هر جنبش اجتماعی ديگر نمی تواند از طبقات اجتماعی وصف آرایی های سياسی ناشی از ان جدا باشد. صف آرایی هايی که استراتژی ها وخواسته های معينی را دنبال ميکنند.

طی چند سال اخير پس از جابجايی ها و چرخش های متفاوت و گاها متضاد، ما شاهد هژمونی استراتژی گروه بندی ها و گرايشات ليبرال – مذهبی در فضای سياسی جنبش زنان هستیم.اگر چه اين گروه بندی ها سيال و شکننده هستند اما چه به لحاظ ساختار درونی و چه از منظر سياسی، استراتژی ليبرال – مذهبي را بازتاب مي دهند. گروه هايی همچون "کمپين يک ميليون امضا" و "کمپين ضد سنگسار و ميدان زنان"، نمونه های بارز این پدیده هستند. تقليل گرايی و محدود کردن خواسته های جنبش زنان به ظرفيت های جناح های رژيم وخط قرمزهای آن تحت عنوان "خواسته های حداقلی"، استناد به فتوای آخوند های مرتجع برای مشروعيت بخشيدن به خواسته های زنان،لابي گری با يکی از بد نام ترين رژيم های ضد زن،محدوديت مطالبات زنان به سياست "ممکن گرايی"،بسیج زنان از "پائين و چهره به چهره" و نگاه به "بالا" ودر محدوده اصلاحات اسلامی، نخبه گرایی و ....اجزا بهم پيوسته استراتژی ليبرال- اسلامی گروهبندی هايی است که با همه دعاوی ودعواهايشان تفاوت های چندانی با هم ندارند.

فقدان يک بديل نيرومند سوسياليستی وضد سلطه در جنبش زنان در ايران(که توضیح دلايل آ ن در اينجا میسرنيست) باعث شده که بخشی از زنان ودختران نسل جوان دراحاطه استراتژی اين گرايشات قرار بگيرند. چرخش هايی که در سیاست برخی گرايشات چپ و سکولار در خارج به سمت تقويت استراتژی ليبرالی صورت گرفته و فضا سازی رسانه های بورژوايی نيز از جمله عواملی هستند که به تقويت اين استراتژی در جنبش زنان کمک کرده است. اگر سياليت وشکنندگی درسازمانيابی واستراتژی ها ويژگی اين دوره از جنبش زنان است واگر زمينه های مادی رشد زنان کارگر و فرودست در میان گروه های مختلف زنان افزايش يافته است،این پرسش مطرح است که برآمد استراتژی ضد سرمایه داری در جنبش زنان که بتواند مبارزه علیه دخالت مذهب در زندگی زنان و مبارزه علیه سلطه جنسيتی را با ساز وکار مبارزه طبقاتی ادغام کند از چه طریق امکان پذیر است؟

 

تشکل يابی، علیه سلطه جنسیتی و علیه سرمایه داری

 

رهايی زنان نيازمند اتکا به نيروی دگرگون ساز، ضد سلطه و خود سازمانده آن هاست.ميليونها زن کارگر وزحمتکش،صدها هزارزن که درزندگی روزمره شان رژيم اسلامی و سلطه مردسالاری را به چالش مي گيرند، مردانی که بر عليه سلطه جنسيتی وطبقاتی تلاش مي کنند و .... نيروی های واقعی تحقق مطالبات زنان هستند و اتحاد با جنبش طبقاتي کارگران و جنبش های آزاديخواه، براساس خواسته هايی که اين جنبش ها را به هم مرتبط می کند از اجزای بهم پيوسته اين استراتژی پيشرو است که زمينه های مادی نيرومندی در جامعه دارد.مبارزه علیه قوانین و اخلاقیات مذهبی و ارتجاعی (نظیر حجاب، قصاص، قوانین شرعی، قتل های ناموسی و ...) طرح خواسته های مربوط به برابری حقوقی وسياسی زنان و مردان، مبارزه علیه فرهنگ، نرمها، اخلاقيات و خشونت های جسمی و روانی که ساختارسلطه جنسيتی را تقویت می کنند و همراه با آن مبارزه ضدسرمايه داری عليه کارخانگی، خانگی شدن کارمزدی، تن فروشی وطرح مطالبات مربوط به کار، رفاه و آزادی، که ضامن رهايی زنان ازستم و سلطه است، جلوه هايی از خواسته های جنبش زنان برای تشکل يابی است. همين مطالبات بستر همکاری جنبش های اجتماعی و همگرايی گرايشات سوسياليست هم است. پس تشکل يابی حول خواسته ها و برای تحقق استراتژی ضد سلطه جنسیتی و ضد سرمایه داری و مفصل بندی آزادی زنان ومبارزه طبقاتی يکي ازمهمترين نيازهای اين دوره ازجنبش زنان است.

 

 

زنده باد آزادی زنان

زنده باد سوسياليسم

سرنگون باد جمهوری اسلامی – برقرار باد جمهوری شورايی

هسته اقليت

مارس ٢٠٠٩